قاسم فتحی | شهرآرانیوز - سازنده فیلم تبلیغاتی
محمدباقر قالیباف در انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۶ میگوید من آدم سیاسی نیستم و معتقدم هنرمند نباید زیادی اظهارنظر سیاسی کند. سریال تلویزیونی «
پردهنشین»، اما دوباره بین طیفهای مختلف سیاسی در کشور جنجال بهپا کرد. شخصیت روحانی آن سریال، رفتارها و اتفاقاتی که حول زندگیاش میافتد یک نام را در ذهن مخاطبانش تداعی میکرد: علیاکبر هاشمی رفسنجانی. هرچند و طبیعتا چنین نگاهی از طرف سازندگان سریال قویا رد شد، اما حامیان رئیسجمهور اسبق فضا را دوقطبی کردند و بر شباهت این دو تا جایی پیش رفتند که کار به تحلیل و بررسی موشکافانه شخصیت اصلی، یعنی حاجآقا شهیدی، رسید و سریال تا مدتها رفت زیر ذرهبین رسانهها و انواعواقسام تحلیلها و تفسیرها و تأویلها را به خود دید. شعیبی اینبار سعی کرد کم حرف بزند و در مصاحبههایش مثل همیشه صراحت بهخرج ندهد و مشی محافظهکارانه خودش را حفظ کند.
سریال تلویزیونی «پردهنشین»
در جلسه نقد و بررسی «روز بلوا» هم حاشیههای زیادی اتفاق افتاد آنقدرکه داریوش ارجمند مقابل سؤالات پُرشمار خبرنگاران درباره تهیهکننده این فیلم یعنی سازمان «اوج» عصبانی شد و گفت: «اگر سرتیپی این فیلم را ساخته بود بازهم این سؤالات را میپرسیدید؟» ارجمند احتمالا یا از حرفوحدیثها و طیفبندیهای مالی و سیاسی اطلاع نداشته یا نمیخواسته فیلمی که او در آن بازی کرده بیشتر از این به حاشیه کشیده شود. البته خودِ شعیبی نشان داده که خیلیخوب از پس گفتگوهای مطبوعاتی و رسانهای برآمده و هیچوقت همکلامیاش با خبرنگاران تنشی ایجاد نکرده است. علتش هم شاید برمیگردد به اینکه او قبل از بازی در فیلم «آژانس شیشهای» در سال ۷۴ و در شانزده سالگی بهعنوان خبرنگار روزنامه «همشهری» و ضمیمه «همشهری محله» با هنرمندان محله گفتگو میکرد. یکی از تأثیرگذارترین مصاحبههایش در همان دوران گفتگو با آتیلا پسیانی بود که بعدها مسئول انتخاب بازیگران «آژانس شیشهای» شد و او را برای نقش سلمان انتخاب کرد و باعث ورودش به سینما شد.
«طلا و مس»
شعیبی بعدها هم کمی تا قسمتی فعالیت خودش در این حوزه را با همکاری در «روز هفتم» همشهری ادامه داد. او در بازیگری هم شمایل یک بچه ساده و محجوب و سوپرمظلوم را بازی میکرد. به نقشهایش نگاه کنید: «تنهایی لیلا»، «طلا و مس»، «آژانس شیشهای»، «مهمان داریم»، «مهرآباد» و... او بهخاطر میمیک صورت یا جثه ریز و ظریفش هیچوقت نقش یک بچهزرنگ قالتاق را بازی نکرده یا برای بازی انتخاب نشده. در کارگردانی هم ظاهرا دنبال آرامش است.
«دهلیز»
در اولین کار سینماییاش، «
دهلیز»، توانست خشونت و ترس فیلم را در سکوت تأثیرگذار نمایش دهد و
عطاران را نه لوده و خندان و همیشگی که مغموم و آرام و سربهزیر نشان دهد. در «
سیانور» شاید اولینبار بود که صحنههای داخلی و بیرونیِ قبل از انقلاب اینقدر واقعی و باورپذیر نمایش داده میشد هرچند فیلمنامه ضعفهای جدی داشت.
حضور ثابتقدم سید محمود رضوی چهره سیاسی فرهنگی این سالهای سینمای ایران و مشاور فرهنگی رئیس مجلس فعلی یعنی محمدباقر قالیباف هم توانسته کیفیت کارهای شعیبی را بالا ببرد. شعیبی بین یک فیلمساز فرمگرا و فیلمساز استودیویی در معنای عرفی آن مانده است و این به تلقی او از فیلمسازی برمیگردد. شعیبی تابع اثر است و جهان فیلمنامه، نشانههای یک مؤلف را ندارد و ظاهراً نمیخواهد هم داشته باشد. او فقط میخواهد فیلمش را بسازد نه چیزی بیشتر از این. برای همین میتواند ژانر عوض کند و توی سوراخسنبههای متفاوتی سرک بکشد. در «دارکوب» سراغ زنان معتاد رفت، در «روز بلوا» به اختلاسها و مفاسد اقتصادی پرداخت و البته قبل از آن سلامی هم به شبکه خانگی کرد و «گلشیفته» را ساخت. یک کمدی اجتماعی که از قضا موفق از آب درآمد و مخاطبان زیادی برای خودش دستوپا کرد.
«دارکوب»
اضافه بر این او دستیار کارگردانان شناختهشده زیادی بوده. از فریدون جیرانی تا رخشان بنیاعتماد و محمدحسین لطیفی و احمدرضا معتمدی. اسامی که بهنظر میرسد در نوع نگاه او به سینمای اجتماعی و فضای سیاسی ایران تغییر ایجاد نکرده، ولی بهلحاظ تکنیکی و شناخت او آنچه بعدها در فیلمهای موفقش دیدیدم نشان داد با چنته و سابقهای پُربار به میدان آمده است. طبق آنچیزی که خودش اعلام کرده پروژه بعدی ساخت مستندی سینمایی درباره امام موسی صدر است. شخصیتی جنجالی و همچنان پر از ابهام که معلوم نیست او میخواهد با کدام قرائت این شخصیت را نشان دهد و سراغ چه کسانی برود و چه بگوید و مهمتر از همه واکنش خانوادهاش به آن چه خواهد بود. باید منتظر ماند و دید.